پایان 19 ماهگی
سلام قند عسل! این روزها شیرین تر از شیرین شدی! بس که همه حرفهای ما رو تکرار می کنی! دیشب پات خورد به مبل و خیلی درد گرفت. بابایی یخ آورد و شما از شدت درد نذاشتی اونو بذاره رو پات. با شیر خوردن آروم شدی. صبح که بیدار شدیم بهت گفتم ایلیا پات چی شده؟ گفتی: او (oooo) شد. دَخ! (یعنی یخ بذار روش)! هر وقت بهت میگم بیا شربت بخور یا میگم بریم دستشویی با سریع نور فرار می کنی به سمت اتاق خواب، می پری بالای تخت و میری گوشه تخت میشینی یا دراز می کشی! این دفعه شلوارتو در آوردم و گفتم بریم دستشویی. به سمت اتاق خواب دویدی و دیدی در بسته است، سریع مسیرتو عوض کردی و رفتی اون گوشه! حالا دیگه پاتوقت در صورت بسته بودن در اونجاست! ساعت حدود 12...
نویسنده :
مامانی
0:30